موازنه وترصيع
دل |
به |
اميد |
روي |
او |
همدم |
جان |
نمي شود |
جان |
به |
هواي |
كوي |
او |
خدمت |
تن |
نمي كند |
اين |
لطايف |
كز |
لب |
لعل |
تو |
من |
گفتم |
كه |
گفت |
وين |
تطاول |
كز |
سر |
زلف |
تو |
من |
ديدم |
كه |
ديد |
هر مصراع از بيت نخستين، يك جمله است. كلمه هاي دو جمله را رو
به روي هم نوشته و به هم ارتباط داده ايم. همان طور كه مي بينيد، تمام
كمله هايي كه رو به روي هم قرار گرفته اند (به جز كوي و روي) سجع متوازن
اند. اين تقابل سجع ها افزايش دهنده ي موسيقي دروني شعر است.
در شاهد
دوم، كلمات جمله هاي اول و دوم را شماره گذاري كرده ايم. تمام كلمات هم
شماره به جز كلمات تكراري – سجع متوازن اند و آهنگ دل نشين بيت تا حدي
مديون اين سجع هاست كه علاوه بر موسيقي بيروني (وزن) واژه هاي دو مصراع را
نيز هم وزن ساخته است.
موازنه :
تقابل سجع هاي متوازن در دو يا چند جمله است كه به هم آهنگي آن مي انجامد. آرايه ي موازنه در شعر شاعراني چون مسعود سعد و سعدي به فراواني يافته مي شود.
موازنه اي كه ، همه سجع هاي آن متوازي باشد «ترصيع» نام دارد.
برگ بی برگی بود ما را نوال
مرگ بی مرگی بود ما را حلال
جناس
گلاب است گويي به جويش روان / همي شاد گردد زبويش روان
صد هزاران گل شكفت و بانگ مرغي برنخاست/ عندليبان را چه پيش آمد هزاران را چه شد
اي مهر تو در دلها وي مهر تو بر لبها/ وي شور تو در سرها وي سر تو در جان ها
آن كس است اهل اشارت كه بشارت داند/ نكته هاست بسي محرم اسرار كجاست
كار دلم به جان رسد كارد به استخوان رسد/ ناله كنم بگويدم : دم مزن و بيان مكن
به ابيات اول و دوم دقت كنيد. در هر يك از آنان ها دو واژه مي
يابيد كه در لفظ مشترك و در معني متفاوت اند؛ يعني ، صامت ها و مصوت ها آن
ها از نظر نوع و تعداد و ترتيب يكسان است؛ مانند: «روان و روان» در بيت
اول «هزاران هزاران» در بيت دوم . اكنون به بيت هاي بعدي نگاه كنيد.
در
اين بيت ها واژه هايي را مي يابيد كه در يك مصوت كوتاه يا يك صامت اختلاف
دارند، مانند : «مهر و مُهر ،سَر و سِر» در بيت سوم «اشارت و بشارت» در
بيت چهارم.
در آخرين بيت نيز «كارد» يك صامت بيش از «كار» دارد و تنها
متفاوت آن در همين نكته است. اين هم جنس و شباهت تام ياناقص واژه ها را در
لفظ جناس مي گويند. نيكوترين جناس آن است كه با اقتضاي معني در گفتار پديد
آيد؛ به گونه اي كه نتوان جاي آن را با هيچ واژه اي ديگر عوض كرد. به دو
كلمه ي هم جنس با معني متفاوت كه در يك مصراع يا بيت به كار مي رود «اركان
جناس» گويند.
جناس :يكساني و هم ساني دو يا چند واژه است در واج هاي سازنده با اختلاف در معني.
دو
كمله ي هم جنس گاه جز معني هيچ گونه تفاوتي با هم ندارند و گاه علاوه بر
معني، در يك مصوت يا صامت با هم متفاوت اند. ارزش جناس به موسيقي و آهنگي
است كه در كلام خلق مي كند و زيبايي جناس در گروه ارتباط آن با معني كلام
است.
جناس در شعر و نثر به كار مي رود.
خرامان بشد سوی آب روان / چنان چون شده بازجید روان
باید به مژگان رفت گرد از طور سینین / باید به سینه رفت زین جا تا فلسطین